سفارش تبلیغ
صبا ویژن






  • باران
    (دوشنبه 88/6/16:: 6:49 عصر)
  • احمد ح

    در پایانی بی سرانجام آنجا که پنجره ها در ابتدای باران تو را فریاد می کند ،من در پهنای آسمان نام تورا بار دیگر مشق می کنم  واز پاییز ترانه ای دیگر می سرایم .

    می بینی اینجا همه چیز با من و تو بیگانه اند، نه اشکها سراغی از ما میگیرند ،نه عریانی خزان  بار دیگر صدای سرد گامهای تو را بر روی برگهایش می شنود .

    اینجا فقط غصه هاست که سکوت را به ما ارزانی میکند  ودیگر هیچ.....

    اما اینجا هنوز یاد کوچه ماندگار است وهنوز من هستم ویاد تو، کاش بار دیگر باران ببارد


    نظرات شما ()


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • شکایت
    از دانشمندان سؤال و با حکیمان گفتگو و بافقیران همنشینی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • ورود به مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 4750
    بازدید امروز : 2
    بازدید دیروز : 2

    ........... درباره خودم ...........
    شکایت
    احمد ح
    ........... لوگوی خودم ...........
    شکایت

    ..... فهرست موضوعی یادداشت ها.....
    خاطرات روزانه .
    ............. بایگانی.............
    تابستان 1388

    ..........حضور و غیاب ..........
    یــــاهـو
    ............. اشتراک.............
      ........... طراح قالب...........